زوركي نخندعزيزم ميدونم اومدي بازي
نميخوام اين آخرين بازي زنديگم ببازي
خودت راهت كنه فكر كن كه جبران گذشتست
از منم مي گذره اما به دلت چاله نسازي
اومدي بشكني بشكن
از من ساده چي مونده
قبل تو هركي بوده تمام تاروپود سوزونده
توام ازيكي ديگه سوختي مي خواي تلافي باشه
بيا اين تو دل وباقي احساسي كه مونده
دل ما اونقده پارست بودنش مرگ دوبارست
آسمون سينهءما خيلي وقت بي ستارست
هميني كه باقي مونده واسه دل خوشي تو بشكن
تيكه تيكهام بردن آخرينشم توبكن
نمي خوام بگزر عمري خسته شي واسه فريبم
يعقتونميگره هيچكس آخه من اينجا غريبم
بزن وبروعزيزم مثل هركس كه زدو برد
طفلي اين دل كه هميشه به گناه ديگرون مرد
نفرتتواز غريبه سر يك غريب خراب كن
خندهءكوتاهم رو بيا گريه كن عذاب كن
مهمم نيست كه چه جرمي يا گناهي اين سزاشه
باقي دلم يه مشت خاك همينم مي خوام نباشه
عقدهاي يك شكستو خالي كن روي سر من
ديگه متروك موندو سرد خواب پير صاحل من
ازنگاهات خوب مي فهمم كه تو فكرت يه فريبه
بازي بسه پاشو بشكن من غريبو تو غريبه
دل ما اونقده پارست بودنش مرگ دوبارست
آسمون سينهءما خيلي وقته بي ستارست
هميني كه باقي مونده واسه دل خوشي تو بشكن
تيكه تيكهام بردن آخرينشم تو بكن
نمي خوام بگذر عمري خسته شي
واسه فريبم يعقتو نمي گيره هيچكس
آخه من كه با خودم غريبم
بزنو برو عزيزم مثل هر كس كه زدوبرد
طفلي اين دل كه هميشه
به گناه ديگرون مرد
دل ما اونقده پارست بودنش مرگ دوبارست
آسمون سينهءما خيلي وقته بي ستارست
هميني كه باقي مونده واسه دل خوشي
تو بشكن
تيكه تيكهام وبردن آخرينشم تو بكن